---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۵/۲۷

 قرائت افغانستان از روز جهانی قدس شریف

چند سالی است که شهر کابل در آخرین جمعه رمضان المبارک شاهد برگزاری تجلیل از روز جهانی قدس شریف است. واضح است که روز جهانی قدس شریف سالها پیش توسط امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران معین گردید واز آن روز تا اکنون از این روز در گوشه واکناف جهان طی مناسبت های مختلفی بزرگداشت به عمل آمده و این روز دیگر به یک روز بین المللی فلسطین مبدل گردیده است.
تجلیل از روز جهانی قدس درکابل ؟
 این سوالی است که از سوی جهات مختلف وبا باورها وپیش فرضهای گوناگون مطرح گردیده ویا میگردد . واضح است که برخی ها که درهمین کشورخود ما در اثر گرایش های فکری وسیاسی ، دردایره جهان اسلام وضعیت گریز
از مرکز را به خود گرفته اند، بااین گروه بحث از قدس وفلسطین درافغانستان  نه تنها قابل قبول نیست بلکه علم مخالفت آنان به این گونه داعیه ها از قبل بالا است . این گروه ها ممکن است دلایل زیادی داشته باشند ،اما روشن است که این طرز تفکرها از منبع های غیر الهی سرچشمه گرفته و جوانب مادی آن اظهر من الشمس است ، هستند گروه هایی که علی الظاهر درعقب شعارهای ملی گرایی (!) پنهان شده وبا فعالیت های اسلامی جزسرستیز مصروفیت دیگری ندارند، اگر روی سخن ما با این گروه هاباشد تنها همین را کافی می دانیم که بگوییم که اگر ازقدس هم سخن نزنیم و قضایای بین المللی جهان اسلام را هم مطرح نکنیم ویکسره از داخل همین مرزها حرف بزنیم با زهم این گره ها به قناعت نمی رسند وعرق دینی به اصطلاح داخلی شان نیز نمی جنبد . چه برای این تیم هرچیزی که  بوی"  دین "ازآن بیاید ، قابل قبول نیست ومطالبات آنان برای دوری جستن ازدین اندازه معین ندارد . مردم افغانستان این گروه ها را خود بهتر می شناسند و خود می دانندکه اگر این گونه اندیشه از مارکسیم هم ریشه گرفته د رکشور جای پایی ندارد واگر از لیبرالیسم لاییک غربی هم اگر سیراب شده است در جامعه ما ره بجایی نمی برد. این گروه ها را می گذاریم به حال خود شان .
پس روی سخن ما به سوی کسانی است که یا در حالت تردد به سرمی برند ویاهم با باورهای نیک واسلامی واصلاحی ای که دارند هنوز هم سوالاتی نزد آنان است .

قدس قضه ای ملی ویاهم فراملی ؟
پیش ازاین که به این پرسش پاسخ بدهیم ، لازم می دانیم که به این نکته اشاره کنیم که  آیا ملت وفراملت دراین عصربه همان تعریف های کلیشه ای وکلاسیک خود باقی مانده است ویا اینکه با تحولات گسترده ای که دردنیا پدید آمده این مفاهیم ومقولات هم زیرو ورشده است؟. روشن است که ملت هنوز ملت است فراملت هم به معنای خودش ،اماهریک ازاین تعابیر در درون خودش شاهد تغییرات جوهری بوده است . درست است که هند به گونه مثال یک کشوراست ، ویک ملت دارد ، اما خود مقوله ملت دردرون جامعه هند دچار تحولات بنیادینی گردیده است ؛ اکنون ملت هند در عین این که با تعریف کلاسیک از ملت همخوانی دارد ، همه ارتباطات ، منافع ، پیوند های ارزشی وقراردادی و... که از مرز های ملی آن کشور فراتر می رود ،درحوزه تعریف ملت درآن جامعه داخل می گردد .
پس گفته می توانیم که در دنیای معاصر تعریف های مقولات اجتماعی دچار تحولی شگرف گردیده است. از این رو همانگونه که فلسطین مربوط به ملت فلسطین است و مال دیگران نیست ، به همان پیمانه معنای گسترده تری کسب می کند که داشته های تاریخی وارزشی آن دایره های بزرگ وبزرگتری را در دوردست ها می کشد که رابطه این ملت واین قلمرو را با دیگران به خصوص مسلمانان معنا ومبنا می بخشد . شکی نیست که درهمین قضیه فلسطین این مشارکت در دوقطب متضاد در کشمکش است ( قطبی باجاذبه اسلامی و آن دیگری باجاذبه های استکباری ) ، به زبان ساده ترا گر شما به کمپاین های انتخاباتی ایالات متحده امریکا دقیق شوید هرکاندیدایی میزان رای دهی خود را در ابراز علاقه مندی به رژیم اسرائیل واعلان حمایت از آن رژیم می داند . این جا باز یکبار از لاییک های به اصطلاح ملی گرا باید پرسید که  چرا این گونه پرسش را اهل خبره امریکا از سیاست مداران خود نمی کنند که این کشور اضلاع متحده را به کشوری کوچک در دورترین نقطه دنیا چه ربطی است که این همه کاندیدا ها  واهل سیاست  سنگ حمایت آن را به سینه می کوبند؟ پس این خود روشن می سازد که ما درعین این که باور به حرمت به هستی مستقلانه  ملت ها داریم ،اما دیگر به آن تعریف های کلیشه ای پایبند نیستیم .
پس به این باورمی رسیم که حق حاکمیت فلسطین برای فلسطینیان محفوظ است ، اما شعاع این کشورمتعلق به همه مسلمانان گیتی است.

فلسطین کانون بحران ویا ساحل نجات ؟
در سالیان متمادی در فلسطین سه دین یهودیت ، مسیحیت واسلام باهم زیست نمودند ، با آنکه هیچ گاهی کسی تعدی وتجاوزحساب شده گروهی برگروه دیگری را به یاد ندارد ، تنها در صورت دست های بیرونی بوده است که این توازن سه دین بهم خورده است . این جنگ های صلیبی هرگز از درون فلسطین مایه نمی گرفت ، فتنه آفرینی ازبیرون بود که میان مسیحیت واسلام جنگ دوصد ساله را مشتعل می نمود ودر عین حال طرف مورد ستم واقع شده، طبعا مسلمانان بودند.
پدیده تجاوز از بیرون سبب گردید تا همواره میان پیروان این سه دین تخم دشمنی بکارد . همین است که وجدان های مجزا از صهیونیزم ، درجامعه یهودی نیز وجود دارند که از اقدامات ریاکارانه ومزورانه رژیم اسرائیل بیزاری می جویند. همانگونه که در جامعه مسیحی غرب نیز چنین دید گاه های شفافی از سوی شخصیت های خوش نامی دیده می شود.
اما یک چیزی که دراین میان مسلم است این است که بیت المقدس در تاریخ دارای چهره صلح دوست و آرامش بخش ظاهر شده است نه میدانی برای مبارزه میان دوگلادیاتور خون خوار ، درست چیزی که امروز صهیونست ها از فلسطین تیارنموده اند. پس فلسطین صلح طلب با مردم صلح دوست آن از سالیان دراز میزبان انسان های پاک دلی بوده است که به سوی جاذبه های الهی این سرزمین مبارک کشانده می شده اند. نه این که خود با طبیعت خشونت پروری اش سبب ریختن خون انسان ها شده باشد. برای انسان های آزاده عموما وبرای ما مسلمانان خصوصا لازم است تا بتوانیم طرف ظالم را ازمظلوم تفکیک کنیم واین اجازه را ندهیم تا حقیقت زیر بار تبلیغ رسانه ای غرب استکباری پنهان بماند.
به این مسئله برمی گردیم که معادله ای که روی آن رژیم اسرائیل به وجود آمد آیا قابل قبول است ؟ اگر قابل قبول هم نیست آیا می شود در برابر آن سکوت نمود ؟. همه می دانیم که این خاک فلسطین از سوی کسی که مالک آن نیست ( انگلیس وامریکا ) برای کسی که مستحق آن نیست ( یهود ) اعطا شده است. این ظلم ظاهر را هیچ کسی نمی پذیرد ، اگراین موضوع پذیرفتی باشد ، شبیه به این است که ساکنان تایلند وچین امروز بالای افغانستان ادعای ملکیت کنند؛ به این دلیل که  زمانی این سرزمین پیروان بودایی داشته است وامروز بنا به آن سابقه تاریخی، باید افغانستان به خاک آنان پیوست گردد. این سخن واهی ومیان تهی است ؛ ویا شبیه این راما دعوا کنیم که بنا به وجود قطب مینارهای هند امروز افغان ها حاکم سرزمین پهناور هند وپاکستان باشند. ازاین گونه مثال های ساده زیاد می توان آورد که از خلال همه آن می توان  بی معنا بودن مالکیت  تاریخی یهود برفلسطین را به اثبات رساند.

تعامل افغانستان وفلسطین وبیت المقدس وکابل :
فلسطین چه رابطه ای به افغانستان دارد؟ به صورت کوتاه باید گفت که اگر ما از رابطه داشتن فلسطین با افغانستان در ابهام به سرمی بریم این را واضح می دانیم اکه این افغانستان است که با فلسطین ارتباط دارد. چگونه ارتباطی ؟ ارتباطی که اگر دست به آن  پرداخته شود ، سبب می گردد تا این کشور دیگر شاهد بدبختی نباشد. این بختی ناشی ازاین است که امروز کشورما دقیقا به میدان جنگی مبدل شده که آن جنگ باید در شهر های اسرائیلی اتفاق می افتاد . این جنگی که امروز در کشور ما همه هستی ملت ما را تهدید می کند ، عبارت ازجنگی است که ازمدت ها پیش دریک تبانی بین المللی صهیونی –صلیبی آغاز یافته است.
در این دلایل نویسی نکوشیدیم تا براهین دینی وفتاوای شرعی ای که ما را ملزم به جدی گرفتن قضیه افغانستان به فلسطین دارد، را بیاوریم . تنها در صدد این هستیم تا این نکته را واضح کنیم که جنگ در کشور ما به هیچ صورت بی ارتباط با آنچه در فلسطین می گذرد، نیست . زیرا آنانی که فلسطین را اشغال نموده اند ، خود دست آموز همین کسانی اند که از ده سال به این طرف درکشور ما در زمین وهوا جولان می زنند وهیچ کاری هم برای مردم ما نکرده اند .
بعد بین المللی قضیه کشور ما این است که سپاه عربی ای که باید درفلسطین به مصاف یهود می رفتند امروز تیغ تیز تر دیگری به جان مردم ما کشیده اند. ما عرب های مجاهد را پذیرفتیم وآنان درکنار مجاهدین افغان مجاهد شدند اما همین اعراب بنا به چه دلایلی امروز دربرابر مجاهدین ما قرار گرفتند واز ریختن خون مجاهدین ما لذت می برند؟
واضح است که این همه ناهنجاری ها در اثر وجود موجودی بنام اسرائیل است. این موجود است که با بی حرمتی به ساحت مقدس اقصا نفت برآتش غیرت مسلمانان می ریزد وبعد هم با مظلوم نمایی کاذبانه ، مسلمانان را با همیاری وهمدستی اربابان شان به القابی چون تروریسم وغیره متهم می کنند.
این سوال هم مهم است که دلایل کسانی که امروز از جاپان تا اروپای شرقی و... نیروی نظامی خود را گسترده اند ، چه چیزی می تواند باشد ؟ آیا وقوع جنگ های موهوم وخیالی، این دلیل را به دست شما می دهد تا دربرابر آن آمادگی ای به این گسترده گی داشته باشید ؟ پس این جنگ که همه عالم اسلام را نا بسامان نموده وملت ها را با این اشغالگری ها با حکومت های شان درتقابل قرار داده ودشمن نموده اید آیا می تواند افغانستان ویا هرکشور اسلامی دیگر درسایه آن در امن زیست کند؟ روشن است که پاسخی جز رفتن به همان فرمول منفور"زورحق است" نه این که " حق زور است" حل دیگری ندارد !...

نتیجه :
به صراحت باید گفت که مادامی حل عادلانه مشکل شرق میانه صورت نگیرد ، جهان اسلام ومنجمله افغانستان روی خوشی را نخواهد دید .
تازمانی حمایت غرب از رژیم اسرائیل قطع نگردیده ودراثر آن رژیم صهیونیسیی دست از کشتار مردم صلح دوست شرق میان نگیرد، هیچ صلحی درافغانستان وهیچ جای جهان اسلام دوامدارنخواهد بود . راه حل این است تا با اعمال فشار از هرذریعه ای دوسیه افغانستان را به طور همه جانبه قرائت نمود و به جوانب درگیروموثرآن توسعه داد ، واقدام علیه رژیم وحمایت از مردم مظلوم فلسطین را در همسویی با منافع مردم افغانستان قراردانسته وهم دراین راه تلاش های ملی ودولتی را بسیج باید نمود.