---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۷/۰۵

شناخت بحران افغانستان در پرتو قضیه فلسطین (مولوی محمد مختار مفلح رئیس شورای فرهنگی حامیان قدس شریف)

13/12/1388 هوتل انترکانتنینتال کابل- افغانستان
حضار گرامی دانشمندان ارجمند !
پیشاپیش همه تدویر این مجلس را که به هدف شناسایی زمینه تداوم بحران در کشور راه اندازی شده است را به شما تبریک می گویم و از اینکه همه قدم رنجه فرموده اید وندای این نشست علمی را لبیک گفته اید مراتب سپاس گزاری خود را به محضر یکا یک شما پیش کش می نمایم.
برادران و خواهران !
بیش از سی سال است که کشور ما در آتشی افروخته به دست بیگانگان چنان می سوزد که اکنون طومار سیاه بد بختی این ملت
از هزاره دوم میلادی به هزاره سوم میلادی نیزامتداد یافته است و در عین اینکه همه امید را به آینده درخشان این کشور از دست نداده ایم وهنوز هم آینده کشور خویش را با اتکا به اراده ازلی خداوند متعال وبه یمن ایستادگی ملت عزیزمان درخشان تصور می کنیم اما واقعیت موجود کشور، ما را برای یک بار دیگر به اندیشیدن پیرامون انگیزه های تداوم این جنگ ویران گری که هرگز سایه شوم آن از کشور ما چیده نشده است، وامیدارد.
شکی نیست که در کنار ده ها عامل درونی ایکه آب به آسیاب این بحران می ریزد عوامل مهم، استراتیژیک و در عین حال از دیدها نهان مانده ی دیگری نیز است که ریشه های این درخت خبیثه بحران از آن تغذیه نموده و سبب رشد سرطانی غده جنگ در کشور گردیده است.
آغاز سرخ و تداوم سیاه
روشن است که هسته های اولیه بی ثباتی در کشور زمانی بذرگردید که جنگ سرد هنوز درخط های مقدم جنگ در آسیا و سایر نقاط حساس جهان به سوی مبدل شدن به جنگی گرم پیش می رفت. قرار گرفتن افغانستان درمدار منافع کشور شوروی سابق و سپس اشغال نظامی کشور توسط ارتش سرخ، حساب نوی در باب قضیه افغانستان باز نمود که ثمرات آن را در ناهنجاری های گسترده ای چون بهم خوردن بافت خانواده ها در اثر از دست دادن بستگان، مهاجرت گسترده وملیونی و گشوده شدن وشکستن مرزهای کشور می توان مشاهده نمود.
البته می توان این آغاز سرخ را شروع تیره روزی مردم افغانستان پنداشت که با کمرنگ شدن دولت وتضعیف پایه های آن همراه بود.
جریان های مقاومت اسلامی که امر آزادی کشور به عهده آنان قرار داشت بی هیچ مکثی در امر دفاع از کشور قدم زدند که مقاومت آنان در برابر پکت کمونیزم در جهان در دهه های هشتاد میلادی نزد افکار آزادی دوست دنیا ستودنی بود.
شکی نیست که انتفاضه های پی هم در مناطق اسرائیل از لحاظ تقارن زمانی با جهاد مردم افغانستان جای تأمل زیادی دارد. این که ملت افغانستان با نزدیک شدن به قله ظفروتقرب به سرمنزل پیروزی در برابر ابر قدرت تا دندان مسلحی چون اتحاد جماهیر شوروی سابق، نزد ملت های دربندی مانند ملت مسلمان ومظلوم فلسطین انگیزه های مقاومت را بیدار نموده باشد هرگز شکی وجود ندارد که بر همین مبنا دیدیم که انتفاضه اول درست در پایانه های اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ صورت گرفت. اما روابط متقابل بحران افغانستان و فلسطین در این حد متوقف نماند وبا توجه به شرایط منطقه ای وبین المللی ابعاد گسترده ای دیگری به خود کسب نمود.
خروج نیروهای شوروی از افغانستان و درپی آن فروریزی شیرازه کشور بزرگ اتحاد جماهیر شوروی منطق سیاسی – نظامی حاکم بر دنیا وبه ویژه در شرق میانه را به شدت زیر و رو نمود، پیروزی افغانستان از لحاظ مادی عقب مانده در برابر ارتش شوروی وقت بی گمان در قرائت های تحمیل شده بر مردم شرق میانه به خصوص رژیم صهیونیستی اسرائیل تغییراتی زیادی را وارد آورد.
آنچه در جنگ های 1948 و1967 گذشته بود تاثیر عمیقی بر روان مردم شرق میانه به جای گذاشته بود، افسانه شکست نا پذیری اسرائیل که در بیش از چند دهه بر دماغ مردم فلسطین تزریق می شد دیگر در پرتو شکست روسها از افغانستان بسان تندیس ساخته شده از برف فرومی ریخت، موج حرکت های اسلامی و اصلاحی ای که پیرامون فلسطین رو به رشد گذاشته بود نیز ازنشانه های بارزی از باز گشت خود باوری در روحیه شکست خورده مردم شرق میانه وبه خصوص فلسطین بود که زنگ های خطر را در تل ابیب به صدا می آورد. دراثر این بیم وهراس، ما شاهد هستیم که هرآن شهروند کشورهای اسلامی شرق میانه که با جهاد افغانستان دارای روابطی بودند بعد از برآمدن روس ها از افغانستان در کشور های خود از محدودیت های مدنی شروع تا محرومیت از آزادی و حتا شکنجه و ترور روبرو گردیدند، چرا؟
روشن است که رژیم صهیونیستی از رسیدن پیام جهاد مردم افغانستان چنان در دریای عمیقی از نگرانی فرورفته بود که حتا آن عده از شهروندان فلسطینی که در دوران جهاد از پاکستان دیدن به عمل می آوردند را خود زیر بازجویی و تعقیب قرار می داد.
تنگ سازی فضا بر نیرو های مقاومت طلبانه جریان های آزادی خواه که مسلما از منابع اسلامی نیز الهام می گرفتند در کشورهای شرق میانه به ویژه ذریعه حکومت هایی که خود در نوعی همسویی بارژیم قرار داشتند فضارا به این دسته ازافراد خفقان آور ساخت.
موج آزادی طلبی در میان ملت های عربی که از نیمه دوم دهه هشتادمیلادی شروع گردیده بود یکی از دغدغه های جدی رژیم صهیونیستی به شمار می آمد، واضح است که رژیم برای نجات از باز شدن جبهه آزادی طلبانه تازه دیگری، می باید به وسایل مختلفی به هدف جلو گیری ازآن دست زده باشد. بناءً این دید گاه که رژیم پیوسته در پی این بوده است که در صدد شکستن هسته های مقاومتی که بعد از بیرون شدن روس ها از افغانستان در حول وحوش فلسطین اشغالی در حال شکل گرفتن بود بیشتر قوت می یابد.
باتوجه به واقعیت های یاد شده مقهور نمودن هسته های آزادی طلبان از کشورهای عربی به رانده شدن از سرزمین های شان به نقطه دوردستی چون افغانستان یکی از ایده آل ترین شرایطی بوده که رژیم خواسته است تا عملی گردد. آنچه از جنگی که امروز در کشور ما جریان دارد و دارای روانشناسی چند پهلویی است، اگر از منظر منافع رژیم صهیونستی به دقت مطالعه گردد، تصور می شود که منافع این جنگ تنها به حساب رژیم واریزمی گردد وبس.
ما شاهد هستیم که فضای کشور های اسلامی پیرامون رژیم صهیونیستی ای که حس ملی گرایی درمیان مردم آنان در اثر شکست از رژیم درگذشته به شدت جریحه دار گردیده است چنان تنگ ساخته شده است که این نیروها برای ابراز خواست های خود مجالی نمی یابند که این فضای عمدا ایجاد شده، افغانستان را برای ابراز نفرت برعلیه رژیم به سان بهشتی انتقام جویی برای همه جوانان سرخورده از وضعیت موجود درآورده است.
اشتباه نکنیم که منظور این است که عناصر این جنگ عمال رژیم اند، بلکه قصدمان این است که دشمنان سوگند خورده رژیم صهیونیستی با انتخاب قهری افغانستان به عنوان یگانه منفذی برای ابراز احساس نفرت از عملکرد رژیم وضعیتی را پدید آورده اند که در اثر این انتخاب، منافع ملی مردم افغانستان سخت ترین زیان ها را متحمل گردیده اند.
خواهران برادران ! بیایید برای اثبات این نظریه تکه ها ی به ظاهر جدا از هم وضعیت این منطقه را کنار هم می گذاریم ودراخیر منتظر می مانیم تا چه نتیجه ای به دست می آوریم.
مولفه های تئوری اثرگزاری قضیه فلسطین بر وضعیت افغانستان
1.       فلسطین دربیش از شصت سال متحمل رنج وشکنجه شده وهنوز حس مقاومت درمیان نسل های جوان آن سرزمین زنده وپویا باقی مانده است.
2.       رژیم نتوانسته تا مشروعیت خود را برشرق میانه اسلامی به خصوص میان توده های جامعه بقبولاند.
3.       بیشترین حکومت های کشور های عربی دراثر لابی های صهیونیستی حق اعتراض عملی برعلیه رژیم را ازمردم گرفته اند.
4.       انتقام گیری از رژیم صهیونیستی پدیده رو به رشد درمیان جوامع اسلامی شناخته شده است.
5.       افغانستان در اثر تهاجم شوروی سابق با فاصله گرفتن از سنت ها وعرف های سیاسی به بستر مناسبی برای ابراز نفرت در برابر رژیم صهیونیستی مبدل گردیده است.
6.       نسبت کوتاه بودن دست تسلط دولت های حاکم درسی سال گذشته بر همه نقاط کشور، افغانستان به مثابه نقطه امنی در چشم دشمنان رژیم صهیونیستی عرض وجود نموده است.          
7.       ادامه بحران در کشور صفوف مقاومت پیکار جویان ضد رژیم را درپشت دروازه های تل آبیب خالی ساخته وآتش جنگ درآن منطقه را سرد تر می نماید.
8.       در سایه تداوم بحران در افغانستان افکار عمومی از عملکرد رژیم منحرف گردیده و بهترین فرصت ها را برای اشغال سرزمین های بیشتر فلسطینیان و همین گونه یهودی سازی سیمای اسلامی فلسطین وبه خصوص بیت المقدس در اختیار رژیم قرار می دهد.
9.       چون رژیم مستقیما وارد این جنگ در افغانستان نیست، و در این جنگ با دخالت کشورهای مسیحی به پیش میرود احساس نفرت میان اسلام و مسیحیت را تشدید میکند.
10.   در فرجام صلح در افغانستان موضوع فلسطین را در صدر اولویت های کشورهای منطقه قرار می دهد که چنین کاری به هیچ وجه به نفع رژیم نیست.
با توجه به مولفه های فوق در یک سخن در قاعده بحران افغانستان عملکرد رژیم صهیونیستی به منطق فوق قرار دارد.
که این همه دلایل ما را وامیدارد تا حل قضیه افغانستان را به باز خوانی مجدد بگیریم و این گفتمان که از دید عمومی تحلیلگران دور نگهداشته شده است وارد متن قضیه نماییم و راه حل اسلامی قضیه افغانستان را از دیدگاه کلان که درآن نقش اساسی به دید گاه های جهان اسلام داده شود به بحث بگیریم.
روشن است که تاحال جنگی که در حال حاضر درنوارمرزی افغانستان وپاکستان ادامه دارد از این منظر دنبال گردیده است که با ریشه کن کردن آن چه که تروریزم نامیده می شود می توان به آن پایان داد، اما در پی این هشت سال گذشته که افغانستان متحمل خسارات زیادی گردید این حقیقت بیشتر برملامی گردد که سرافعی در تل ابیب است که به افسون صهیونیزم بین المللی جوامع اسلامی را زهر آلود می سازد.
شاید دلیلی واضح ترازاین برای صدق مدعای فوق نتوان ارایه نمودکه باگذشت این هشت سال نه تنها در صفوف و اهداف مخالفین بر ضد نیروهای غربی در منطقه کاهشی به عمل نیامد بلکه اندک ترین تغییری در مواضع آنان رونما نگردیده است واین خود نشان گراین است که تازمانی که رژیم اسرائیل در فلسطین به قتل وتخریب اماکن مقدس اسلامی ادامه دهد توقع داشتن صلحی پایدار به آروزیی شباهت خواهد داشت تا واقعیتی لمس و حس شدنی.
حضار گرامی خواهران وبرادران ! یک بار دیگر از همه تان سپاس گزار خواهیم بود و امیدواریم تا دیدگاه های شما در امر باروری این همایش کمک نموده و همه مان را در امر باز گشت صلح و ثبات در کشور کمک نماید