---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۷/۰۵

افغانستان و فلسطین از نظر طولانی شدن بحران (استاد محمد عاطف رئیس جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی افغانستان)

یهودی سازی فلسطین و ایجاد بد امنی درکشورهای اسلامی
استاد محمد اکبری نماینده مردم در پارلمان
«ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون »
واقعیتش بسیار خورسند هستیم که ما امروز با توجه به مشکلات بسیار زیادی که ملت رنجدیده ما به آن مبتلاست به قضیه بزرگتر از سطح خود هم صحبت می کنیم، شاید همین خردیها بود که ما را خرد ساخت، اگر ما در غم امت خود نشویم شاید نابود شویم. کنفرانس امروزی که صحبت از قدس یا فلسطین می شود، یکی از قضایای نهایت مشهور و عمیق امت مسلمه است که باید هر لحظه متوجه شان باشند که مسئولیت ایشان و مکلفیت آنها چیست؟ ابعاد این قضیه را کمی کوچکتر نگیریم خیلی گسترده و عظیم است،
ما مسلمانها گاهی قضیه را خرد میگیریم برداشت ما فهم ما و درک ما از قضیه خرد تر می شود. مسأله فلسطین یا سرزمین فلسطین یک نقطه کوچک نیست کشمکش از بدو ظهور یا فرستاده شدن رسول اکرم (ص) بین کفر و اسلام آغاز شده اگر ما بخود بیاریم و یا نیاریم این قضایا وجود دارد دیگران هر لحظه ای زندگی خود را حساب می گیرند و ما بی حساب زندگی کرده و مصروف خود هستیم. دشمن به این تصور میشود که کجای امت اسلام را بگیرد که بقیه جای خود را فراموش بکنند هر روز برای مان صحنه های جدید درست می کنند، هر روز برایمان درد های جدیدی درست می کنند، هر روز برایمان پلان های جدیدی دارند.
قضیه فلسطین قضیه خردی نیست از زمان که مسیحیت از آنجا کوچ کرده یهودیت را نور اسلام زیر سایه خود آورد وسینه فراخ اسلام به همه باز شد از آن زمان بود که پلان درست کردند که این سرزمین باید نقطه کشمکش بین ادیان باشد این سر زمین باید سرزمینی باشد که انسانها را مصروف سازد سر زمینی باشد که همیشه انسانها را همیشه بین خود جمع کند یا متفرق سازد؛ قضیه خیلی بزرگتر از این است که ما سر این بحث می کنیم امروز و فعلا که ما زندگی می کنیم، یعنی ماه مارچ ماهی خیلی خطرناکی در تاریخ امت مسلمه گذشته است در 1924 میلادی در ماه مارچ تنه امت مسلمه از کله اش محروم شد، رمز وحدت و موفقیت امت که خلافت اسلامی بود نابود شد، از همان آغاز حتی در وجود شان قبل از اینکه خلافت را نابود سازند دست نشانده های خود را تشویق کردند و آنها را بزرگ ساختند قوی شان ساختند و مشهور شان ساختند بالآخره خلافت را نابود ساختند. اگر امروز فلسطین در آتش میسوزد، اگر امروز افغانستان در بازار سیاه فروخته می شود، اگر امروز به سرنوشت مسلمانان در افغانستان، عراق، فلسطین، بوسنیا، چچن حتی کشمیر یا دیگر جاها بازی می شود، یا در آتش میسوزند، علتش اینست که تنه ما کله ای ندارد، اگر واقعاً ما کمی پیش تر برویم می بینیم تنی که از خود مغز و کله نداشته باشد، پلان و دستوری نداشته باشد، استراتیژی نداشته باشد، آینده خود را ترسیم نکند، پیامی برای خود و انسانیت نداشته باشد، چنین حالت خیلی طبیعی است که پیش می آید، درست است که قضیه ما با فلسطین خیلی گره خورده عقیده ما، برداشت ما، وجود ما در آن زمین همان چیزی است که اهل فلسطین حمل می کند، جرم شان فلسطینی بودن نیست، جرم شان مسلمان بودن است جرم ما هم مسلمان بودن است و اگر نه این کله و سرما دشمن هیچ کسی نیست در این خاک زندگی کردن جرم نیست مثلی که دیگران در خاک های دیگری زندگی دارند. اما جرم ما و مشکل ما مشکلی است که مسلمان هستیم این قضایای که با هم در جهان اسلام پیوند می دهیم به این اساس پیوند بدهیم که ما به مشکل اساسی خود متوجه باشیم و جدی تر شویم زمانیکه خلافت اسلامی سقوط کرد. قضایای بزرگی در جهان اسلام رخ داد که یکی از آن قضیه ی فلسطین بوده است حتی قبل از اینکه خلافت را سقوط بدهند چه میگفتند که «اقضوا علی ترکة رجل مریض» به میراث انسان مریض فیصله کنید که قابل ماندن نیست، خودش استفاده کرده نمی تواند باید توجیه اش کنید چه کردند مصر، عراق و فلسطین به میراث انگلستان رسید. سوریه، لبنان، الجزایر، سومالیا وتونس فرانسه از آن خود کرد. لیبیا تقسیم ایتالیا رسید و مغرب را اسپانیا زیر سینه خود در آورد، چه ماند؟ از هند و آنطرف ها صحبت نمی کنیم بعد از این تقسیم چه کردند برای هر کس که می خواستند کشوری درست بکند و هرکس که می خواستند حکومتی درست بکنند و هرکسی که میخواستند تبعیدش بکنند می توانستند بکنند، همین قضیه است که امروز هم افغانستان شاید هم از این درد بنالد پیش تر دوست های عزیز به مسایل و نکات خیلی مهم اشاره کردند که ما دراین خاک زندگی می کنیم، متوجه چنین دسیسه های باشیم وقتیکه اداره امور راکسی دیگری بدست گرفت بخاطر بقای خود تلاش می کند که اهل وطن را بین خودشان بیاندازند باهم بجنگانند، قضایای خرد را بزرگ سازند بین خود دشمن شان بسازند، که بدون وجود استعمار گزاره شان در این سرزمین نشود ببینید! قبل از این وقتی که صلیبی ها در این مناطق خیلی زحمت کشیدند گاهی فاطمیها را در آغوش خود می گرفتند سلجوقی ها را میزدند گاهی دیگران را به آغوش می گرفتند، دیگران را می زدند بالآخره مأیوس شده و بعد متوجه شدند که هرچه مسلمانان باهم بجنگند باز هم باهم برادر هستند نسخه دیگری تقدیم کردند یهودیهای را که قبل از اسلام دیگران تبعید کرده بودند یعنی بابلی ها و آشوریها تبعید کرده بودند، صرف به اساس یک رشته ضعیف شان تشویق کردند که به این سرزمین جابجا شوند عمق تاریخی قضیه را که انسان ببیند که از کجاست امروز در آنجاها کی بازی میکند با سرنوشت ما باز دقیق تر می فهمیم یهود را مسلمانان تبعید نکردند، شما تاریخ را دقیق تر بخوانید و شاید هم خوانده باشید زمانیکه حضرت عمر (رضدرعصرش فلسطین فتح شد هیچ کس را تبعید نکردند وگفتند این دین دین همه است وهمگی به اسلام گروید وبالفعل مسلمانهای که در سوریه، فلسطین، لبنان وجود دارند از نسل همان انسانهای هستندکه قبلا پدران شان یهودی یا مسیحی بودند، همه عرب نیستند که نیاکان شان عرب باشد و اینجا را تسخیر کرده باشد، اینها همان مسلمانهای هستند که درهمین سرزمین ساکن هستند و بودند از جای دیگری نیامدند، صرف جرم شان مسلمان بودن است، صلیبی ها ومسیحی ها که نتوانستند مسلمانان راسرکوب بسازند، گفتند بیایید یک زخم ناسور برای مسلمانان درست کنیم که از آن رنج ببرند، از این طرح دو فایده کردند: یک؛ از تشویش یهودیت در اروپا خود را رها کردند، دشمنی که باید مسلمانها را مصروف می ساختند و سرکوب می کردند آن کار هم شد ببینید برادران بیشتر از پنجاه کشور اسلامی کلمه توحید را میخوانند که لااله الاالله، آیا نقشی در ملل متحد ندارند؟ آیا نقشی در جهان بشریت ندارند؟ اگر به واقعیتش انسانها درک بکنند که ما چه هستیم و ما کی هستیم؟ واقعاً بسیار قضیه حساس خود را مسئولانه دنبال بکنیم، قضیه فلسطین شصت سال یا شصت ودو سال بیشتر طول نمی کشید، مثل که فلسطین را کسی بدردش نرسید به آهش کسی جواب مثبت نداد، افغانستان و کشورهای دیگری که زیر حملات دیگران قرار گرفت بالفعل هم میگیرند حتی قضیه را به قسمی تصویر می کنند که خیلی خود را بر حق میدانند قضیه را طوری جور میکنند، درستش می کنند، بزرگش می سازند، و بالآخره می گویند از شما شد از ما که نیست اگر ما نباشیم دوراز مجلس شما بی خرد ها شاید بهم خورید به یک فضاحت و بی عقلی به ما خطاب می کنند که واقعا ما دست چپ و راست خود را هم نمی دانیم، قضیه به این خردی تمام نمی شود، مشکل که طولانی بودن قضیه فلسطین را تضمین کرده دشمنی طولانی است کشمکش تمدنی است و کشمکش تمدنی به تمام شدن فلسطینی ها تمام نمی شود، شما در آغاز قرن بیست ببینید هفت صد هزار انسان در فلسطین زندگی میکردند هشتاد وپنج هزارش یهودی بود. فعلاً قضیه کاملاً بر عکس شده، چه شدند؟ همه هجرت کردند مجبور شدند که همه منطقه خویش را ترک گویند درطول یک قرن میزانها عوض شد؛ ولی کسی نگفت که مهاجرین کجا میروند؟ چه جرم دارند که از خاک خود تبعید میشوند؟ از لحاظ منطقی خاک از لحاظ تاریخی یا به نیرنگ یا به پول یا به سود از پیش شان زمین ها را خریدند و سلطان عبدالحمید دوم صرف یک مانع ظاهری بود بیچاره همین که دشمنان اسلام را سر سختانه جوابی گفت که متوجه باشید که ابا کردن تان از گفته های ما برایتان چقدر تکلیف آور تمام خواهد شد، اینجاست برادران عزیز که قضیه را صرف قضیه کوچک فلسطین نگیریم استعمار بعد از اینکه خلافت را از بین برد، اولین وخطرناکترین کارش این بود که عالم اسلام را به میراث گرفت.
دوم فلسطین به وسیله وزیر خارجه انگلستان در سال 1936 که اسمش بلفور بود این کاملا یک چیزی دیگری درست شد، ولی آنها زمینه سازی برای دولت اسرائیل کردند کسی که به وقت خلافت عثمانی واسلامی بویزه می آمد صاحب زمین شد، آن کسی که صاحب خانه بود مهاجر شد، قضیه چنین شد که استعمار همه حکومت ها را زیر سایه خود گرفته بودند و همچنین از طرف دیگر مناطق مورد منازعه سوریه و ترکیه را باقی ماندند که اینها هم بی کار ننشینند در آسیای میانه زاد گاه امام بخاری امام ترمذی و... زیر چنگال روسیه افتید و همه آنجا مصروف شدند، مسلمانان بنگلادیش و پاکستان را از هم جدا کردند که اینها قوتی نداشته باشند در فلیپین مسلمانان را با عیسوی ها و بودایی ها مصروف ساختند در سودان جنگ جنوب و دارفور را شعله ور ساختند در سومالیا بحال خود مصروف شدند در کویت و عراق شما حالت شانرا خود خوب میدانید؛ این حالت را درست کردند هدف اساسی که از این سیر تاریخی کوتاهی داشتم این بود که قضیه قابل تذکر این است که قضیه فلسطین قضیه خوردی نیست که ما امروز به سادگی از آن بگذریم اگر مسلمانها در مجموع احساس امنیت را به نفع امت نکنند اگر این احساس نداشته باشد که اینها ایدیولوژی دارند تصور از جهان دارند، تصور از خدا دارند، تصور از قیامت دارند، تصور از مکلفیت روی این زمین دارند، نجات شان هم ممکن نیست مثل اینکه این دوست عزیز ما به آن اشاره کردند ما به قفس های خورد خود را می اندازیم به قضایای خورد خود را محصور میسازیم و احساس می کنیم که ما واقعا کسی هستیم که بدرد جامعه خود خواهیم خورد یا خیر چیز دیگری که مسلمانها چرا شکست خوردند و به چه مصیبتهای دچار شدند این شکست شکست نظامی نبود این شکست تمدنی بود یکی از علما می گوید که هرکسی که از لحاظ تمدن و ارزشهای اخلاقی ضعیف بود و ناتوان بود هر باد اورا از بین میبرد.
اگر طوفان اقتصادی آمد نابودش می سازد، اگر طوفان اخلاقی آمد نابودش میسازد، اگر هر طوفانی به او رسید نابودش میسازد؛ ما امروز مثل اینکه تاریخ فلسطین را میخوانیم و قضیه را خیلی طولانی تر احساس می کنیم ما امروز حالت مان از آنها بد تر است، چون مهاجری که از فلسطین بر آمد دوستان دقیقاً می فهمند که آنها دارای شخصیت های علمی شدند ولی متأسفانه مهاجر ما که از کشور بر آمد از دین هم عاری شد، امروز آفت بی دینی در کشور ما موج می زند، ولی فلسطینی که از کشور شان خارج شدند حداقل دارای یک تخصص شدند که به انسانیت نفع رساندند اما ما چه کردیم قضیه را کمی دقیق تر ببینیم که قضیه خیلی خطر ناکتر است که صرفا تذکر من در این بود مسئولیت همه انسانهای که مسئولیت را بدست دارند خود را مسئول در برابر خدا و ملت میدانند بهوش بیایند که هر جا که استعمار رفت جهل، فقر و فساد را ترویج میدهد و شما خوبتر می فهمید این قضیه است که فلسطین را زمانی ما از دست دادیم که اسلام را ازبینش کشیدیم و کشور خود را همچنین وقتی از دست خواهیم داد که به سوی گرایش های قومی، سمتی و نژادی گرایش پیدا کنیم، این جا است که باید دقیقتر بدانیم طولانی بودن اینها قضیه را خیلی خطر ناک ساخته است تفرق و خود خواهی مسلمانان مشکل دیگری بود که عربها سلجوقیها را علیه امپراتوری عثمانی ترغیب کردند و خودشان هم سقوط کردند ببینید امروز شاید ما بگوییم که فلانی مستحق تر یا مستحق تر نیست، بگذارید اگر حق ما حذف شد، ولی فردای اولاد مان شاید در چوکات دین بماند، ولی اگر من امروز به حاکمیت رسیدم و استعمار را با ریشه هایش مستحکم ساختم، فردا من و نسل مان شاید مسلمان باقی نماند.
این را بدانید که تحمل برادر خود را با وجود اینکه بر من ظلم کرده است فرض کنید که یکی از انسانی بی خرد، ولی مسلمان است و زور گوی میکند، ولی مسلمان باقی می ماند. به این فکر کنیم که اگر کشور به دست دیگران ماند از جاده اسلام دورش میسازند، وجود حاکمیت های دست نشانده ومزدور که در منطقه حاکم است الی ماشاءالله قضیه را طولانی تر ساخت هر کس تلاش میکند که همین قضیه را محورگرفته با دوستی دیگران تقرب بجویند و به بقای خویش دوام بدهد و در نهایت حق این ملت را نادیده بگیرد چه خواهد شد؟ مشکل دیگری که قضیه را طولانی تر میسازد، روش منافقانه کسانی است که به این قضیه به ظاهر دلچسپی دارند، ولی در عمل چیزی از آنها ساخته نیست همان طوری که پیشتر اشاره کردیم که قضایا را سطحی نگیریم این شعار نیست که ما شعار بدهیم ما این قضیه را دقیق تر دنبال بکنیم.
ببینید! ما مجموعه از کشور های اسلامی به نام کنفرانس کشورهای اسلامی داریم چه کاری کردند تا حال؟ کدام فشاری بالای دیگران آوردند تا این کشور از جنگ باید خلاص شود؟ حتی در قضایای خیلی ساده تر کشور ما در قضایای بزرگ خیلی مبتلا نیست اگر به واقعیت ما مسلمانهای اهل کشور و مسلمانهای جهان تصمیم بگیریم این بحران منطقه را رفع بکنیم، باور بکنید در طول یکسال رفع خواهد شد، ولی نمی خواهیم خوشگذارنی یا به استعمار گفتن این که مراحاکم بساز بهترین خدمت گارت خواهم بود غیر از این کاری هم نیست به همین سبب بود که قضیه فلسطین را از شصت سال هم گذراند و خدا کند این قضیه ما و شما به شصت و شکستش نرسد؛ اگر چنین حالتی داشتیم که بگوییم هر فرد ما بگوید اگر مرا حاکم ساختی و دیگران را عقب زدی چیزی که میگویی انجامش میدهم، مانع فکرت مانع اندیشه ات مانع فساد مانع هوس رانی ات نمی شوم مرا حاکم بساز شما می بینید! آیا همین مسابقه جریان ندارد کسانی که در فلسطین بود و با یهود تعامل میکردند، همین قسم نبودند و بالفعل محمود عباس چنین نمی کند مصروف شدن امت به مسأله کوچک و نهایت کوچک واین قضایاست که مسأله را دنباله دار ساخته و انسان اگر بخواهد در کنفرانس کوچک حل این مشکل را بکند مشکل است، خوب صرف به همین نکته اشاره کردم که طولانی شدن قضیه فلسطین اساسش همین است که ما مسئولانه به حیث یک مسلمان همت نکردیم با برادران خود ایستاد شویم، ما را مصروف ساخته و قضایای که بالفعل شاید دوستان ما صحبت هم بکنند حتما فلسطین را در داخل فلسطین با قضایای خطرناک تری مصروف ساختند، امروز قدس را زیر سیطره خود گرفتند تا فلسطین را مردم فراموش بکنند شاید در همین روز ها قضایای دیگری درست بکنندکه ما همه چیز خود را فراموش کنیم اگر مسلمانها که خدا نخواسته امت واحده نشوند راه برای نجات شان نیست.
و خداوند انشاءالله توفیق نصیب همه مان کند و نهایت متشکر هستیم از شورای فرهنگی حامیان قدس شریف که نهایت یک روز تاریخی را تذکر مان داد و ما را به این نکته متوجه ساخت که این امت، یک امت واحد است ما همیشه قضایای خود را در یک چوکات کلانتر و بزرگتر تنظیم بکنیم واگر ما به این امید باشیم که هرکس میداند و کار خودش همه نابود میشود و آن مثال عربی نباید باشد که زمانی از یکی از چهار پایان جنگل پرسیده شد که چه وقت خورده شدی؟ گفت زمانی خورده شدم که گاو سفید را خورده بودند. ما همان روز از بین رفتیم که خلافت از بین رفت ما همان روز از بین رفتیم که تن بی کله ماندیم، ما همان روز از بین رفتیم که معیارهای مان قومی، نژادی، سمتی و اقتصادی شده است و ایمانی نیست از همان روز ماشکست خوردیم که ما خورد فکر می کنیم و قضا یا بسیار بزرگ است.