---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۶/۳۰

مکثی بر کنفرانس شناخت بحران افغانستان در پرتو قضیه فلسطین


بن گوریون نخستین صدر اعظم اسرائیل در عصریکی از روزهای سال 1948م هنگامی که اعلامیه موجودیت رژیم اسرائیل را در جمع سران صهیونست می خواند، کمتر تصور می شد که درآن حالت هیجان زده به این فکر می بود که تولد چنین موجودی در درگیری دیرپایی فرو می‌ماند که از قرن بیست گذشته وبه قرن بیست ویکم نیز دامن بکشاند؛ چه برسد به این که فکر پیوند مسایل سرزمین های دور دستی مانند افغانستان به سرنوشت فلسطین، ذوق بن گوریون را تلخ نموده باشد.
آن روز که در تقویم مردم فلسطین به روز نکبت « فاجعه » نامیده شده است دربیش از شصت سال گذشته نه تنها سبب آسایش ملت یهود نگردید بلکه آسیب این حادثه ویا به تعبیرآشنا تربه ادبیات درخور این رژیم ؛
این فاجعه به نقاط دور دستی از دنیا وبه ویژه جهان اسلام – در رأس مردم سرزمین فلسطین – رسید که اکنون شاخ های این اختاپوس سر از افغانستان نیز برآورده است. تولد این موجود کاری را انجام داد درست شبیه آنچه که یک جرقه کوچک اما ویرانگر آتش انجام می دهد.
درعصرما که با زمان پیدایش اسرائیل دربسا از چیزها تغییر اساسی دارد، معیار های زیادی تغییریافته وحتا درشکل و صورت جغرافیای دنیا نیز تفاوت های فاحشی به وجود آمده است. درچنین عصری رژیم اسرائیل باز هم بازی باکارتی را انجام می دهد که درپیش از شصت سال قبل آن را انجام می داد. کاری که درراس هرم آن مظلوم نمایی کاذبانه ای قرار دارد که آن را مبنای وجود خویش تصور می کند.
در چنین عصری که رسانه ها دیگر از دست چند بنگاه محدود بیرون شده ودیگر مرزهای سیاسی نمی توانند جلو سیل اطلاعات را بگیرند باز هم اسرائیل را می بینیم که با رفتن به همان راه قبلی گاهی دهن به پاچه لبنان می زند زمانی هم بر سوریه عربده می کند وزمانی هم غزه اسیر را لگد مال می کند. باز هم جهت های حامی این رژیم درغرب چنین تجاوز هایی را حق مسلم این رژیم قلمدادمی کنند.
تصفیه حساب رژیم با مشاعر اسلامی در بیت المقدس از همان روزاشغال آن به طور گسترده ومنظم ادامه داشته است، آتش زدن مسجد الاقصا، حفاری های طولانی در زیرساخت های آن و هکذا هتاکی های برنامه ریزی شده به ساحت مقدس این مسجد، جزء سیاست های روزانه و عادی رژیم گردیده است.
تجهیز تسلیحاتی رژیم به سلاح های کشتار جمعی و دسترسی او به بمب ها و کلاهک های اتمی و پشت پاز دن به تمام معاهدات مانع گسترش این گونه تسلیحات چهره خوفناکتر دیگر رژیم است که آن را هراز گاهی به کشورها و ملت های منطقه می نمایاند. حال شما با در نظر داشت این در امه ای که رژیم از بیش از شصت سال بدینسو آن را اجرا می کند خود قضاوت کنید که چگونه حامیان رژیم باز هم از مردم شرق میانه با چهره حق به جانبی می آیند وتوقع می کنند که شرق میانه باید از خشونت عاری باشد، از سلاح باید خالی باشد، دموکراسی رشد کند، افراط گرایی ریشه کن گردد وصدها باید ونباید را لیست میکنند... این سناریو قصه دیگری را به خاطر می آورد وآن این است که باری یک دسته ازمسیحی های مغرب زمین در سالهای گذشته وارد چین شدند وتبلیغ علیه استعمال دخانیات و تنباکو را به راه انداخته و با استناد به دساتیر حضرت مسیح به حرمت استعمال این گونه اشیا تاختند؛ چینی ها هم گفتند: عجب است !... این شما ها وکمپنی های شما بود که در سرزمین ما استعمال تنباکو را رواج می دادید... چه شده که حال شما به ضد آن برخاسته اید؟!... درست قصه گوشتی که میان وزن پشک و وزن اصلی خود گم گردیده بود...
مگرمردم شرق میانه همه به بیماری آل زایمر مبتلا اند که همه آنچه برآنها رفته ومی رود را فراموش نمایند؟...
واقعیت این است که صهیونیزم بین المللی و در رأس رژیم اسرائیل، افغانستان را به مثابه میدان این بگیروبستان برگزیده است... تفصیل این مجمل سوژه کنفرانسی بود که از سوی شورای فرهنگی حامیان قدس شریف درکابل زیرنام «شناخت بحران افغانستان در پرتو قضیه فلسطین» دایرگردید.
این کنفرانس به هدف پی گیری رد پای صهیونیزم درقضیه افغانستان جمعی از نخبگان را دعوت نمود تا به طرح حل قضیه اسلامی مشکل افغانستان دربستر فراخ جهان اسلام به این بخش از اسباب پنهان مانده بحران کشور به شیوه علمی وعملی پرداخته شود.