---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۷/۰۵

رابطه های ناخوانده در تعاملات قضایای افغانستان و فلسطین (متن سخنرانی محمد صدیق چکری)

در آغاز خدمت شما تحیت و سلام یک مسلمان را تقدیم می کنم،
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
ثانیا از شورای فرهنگی حامیان قدس شریف اظهار سپاس که چنین مجلس فرهیخته را تشکیل دادند و در این مجلس قرعه به نام من دیوانه زدند، من دوگپ دارم چون برادران خسته شده و خیر الکلام قل و دل اگر در خانه کس است یک حرف بس است. صحبت ها شد از زور وتوانمندی و قوت های غرب، صحبت ها شد که آمریکا در بطن خود اسرائیل را به افغانستان آورده است صحبت های شد که مسلمانها در بین خوداختلاف ها دارند،
صحبت های شد که در فلسطین بالای مسلمانها ظلم است و در افغانستان ظلم است، در عراق ظلم است و دارند بالای کشورهای دیگر این نا روا رواداشته می شود همان گپ مختصر که میگوید:
من از بیگانگان هر گز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
من فکر میکنم که بسیار سادگی امت مسلمه باشد که ما از دیگران گله کنیم ما از دیگران شکایت و حکایت داشته باشیم، مسلمانان و مومنان در بین خود مترحم و مهربان هستند و باهم دیگر دوست هستند، بله دوستان و برادران جائی که خداوند میفرماید(ان هذه امتکم امة واحدة) هر وقت که ما یک امت شدیم هر وقت که ما خود را ساختیم هر وقت که اقتصاد بدست داشتیم و هر وقت که ما تکنولوژی بدست داشتیم هر وقت که قوت بدست داشتیم چرا فراموش کنیم (و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة) هر وقت که این آمادگی را داشتیم از خود دفاع کرده می‌توانیم و اگر نه ده ها سال بگذرد مثل مگس دو دسته به سر خود بزنیم هیچ فایده ندارد گریه ما ناله ما فغان ما تا ناله ناله من تا گوش گوش اوست چیزی که بجایی نمی رسد فریاد است هزار هزار فریاد کنیم بجایی نمی رسد هیچ فایده ندارد بناءً، هدف من اینست که اگر ما میخواهیم عزت داشته باشیم نیرو داشته باشیم قوت داشته باشیم نیرو وتوانمندی داشته باشیم یک ملیارد و چهارصد ملیون مسلمان هستیم تفاهم داشته باشیم دوستی داشته باشیم ما حرف میزنیم در میدان. والا ما حرف زده نمی توانیم من یک مثال می گویم برای تان خانه ماست فضای ماست خاک ماست، زمین ماست، وطن ماست، جغرافیه که خود اینها پذیرفته اند برای ما گفته اند که سر زمین افغانها همین افغانستان است از لحاظ بین‌المللی و قانونی وعرفی ما مردم افغانستان هستیم ولی در خاک خود ما در خانه خود در وطن خود ما در خانه گلی خود ماکشته میشویم تلاشی میشویم به زندانها برده می شویم کسی نیست که فریاد ما را بشنود در هشت سال حضور خارجی ها درافغانستان بیشتر از پنجاه شصت هزار افغان بی‌گناه کشته شده است چند روز پیش شما دیدید که در هلمند من از طریق خبرها شنیدم که بیشتر از پنجاه نفر را کشتند کدام سارنوال کدام پولیس کدام حکومت کدام قاضی یک نفر از این دوستان ناخواسته را گفته حد اقل دیگر چیز نه که چرا آن برادر بیگناه را میکشند همین چرا را تا هنوز گفته نتوانستیم من برای شما می گویم بر عکس این فکر کنید اگر یک نفر عسکر آن در این شهر کابل کشته شود و سرنخ آن را پیدا کند که قوی ترین زعیم در این کشور نیم فی صد نقش داشته باشد او را کشش می کند تو کجاهستی و ما کجا هستیم؟
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنور اندر خم یک کوچه ایم؛
ما در اختلافات هستیم، ما در تفرق زندگی می کنیم ببینید بی شک زدن تاور های آمریکا یک کار غیر انسانی بود، ولی به خدا ارزش این را نداشت شش صد هزار انسان بی گناه درعراق کشته شود حکومت ها سرنگون شوند نظم ها از بین بروند هر وقت که همین انسجام و همین روح در ما ایجاد شود پیروز هستیم چقدر دنباله رو هستیم ما وشما هر وقت که ما وشما از دنباله روی بر آمدیم استقلالیت فکری داشتم ما پیروز هستیم درغیر آن تا قیام قیامت به همین حالت زندگی میکنیم، گفتند: جنگ علیه تروریزم، گفتیم: جنگ علیه تروریزم، گفتند: جنگ علیه مواد مخدر، گفتیم: جنگ علیه مواد مخدر، گفتند: جنگ علیه فساد اداری گفتیم، جنگ علیه فساد اداری، ولی ما در هر سه اش گپ حقیقی داریم می‌گوییم جنگ علیه تروریزم قبول داریم بچشم بادارها سردارها بچشم ولی آن بیگناه را نکش این گپ قبول نیست تروریزم را بکُش جنگ بکن ولی آن مردم بیگناه و آن زن و طفلک بیگناه که کشته می‌شود کشته نشود کی قبول میکند در همین یکسال کسی قبول کرد جنگ با مواد مخدر قبول داریم.
 ولی همان شراب ملت ما را تخدیر می کند در سرک های وزیر اکبر خان در سطل ها بیر در دست اطفال است فروخته می رود کی قبول کرد گفتند جنگ با فساد اداری گفتیم بچشم با دو سر چشم ولی جنگ با فساد اخلاقی دین، وطن، ناموس و همه اینها را تکه تکه و پارچه پارچه می‌سازند، گفتند: اینجا حقوق زن است شما گپ زده نمی توانید قبول کنید که اسیر هستیم آواز ما به جایی نمی‌رسد گپ ما به جایی نمی رسد که متوجه ضرر اکبر شویم چیز های خرد را بگذاریم به خدا من یک دفعه همین گلبلوزیشن را تشریح کردم، بعضی دوستان گفت تو نفهمیدی مسأله گلبلوزیشن، من گفتم: من خوب فهمیدم گلبلوزیشن یعنی جهانی شدن مردم لباس آمریکایی فکر آمریکایی تلویزیون غربی ورسم رواج غربی کل شان داشته باشند. در اخیر به عنوان سخن پایانی می خواهم بگویم که این ذلت تا زمانی موجود است که به دین رجوع کرده نشود و من همیشه همین گپ را گفتم شاید بیجا نباشد که یکبار دیگر تکرار نمایم.
 یار ارمنی پوشم اندکی مدارا کن
یا بیا مسلمان شو یا مرا نصارا کن
یا مسلمان مرد و خالص باش که خدا (ج) کامیابت کند یا نصارای مرد باش که خدا(ج) کامیابت کند متردد، منافق و ضعیف را خدا کار ندارد.