---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
صفحه اصلی
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۹۳/۰۷/۲۹

آیا قدس باز خواهد گشت؟ ای انسانیت، ای موجود به نام آدم! بدون قدس برای تو.. انالله و انا الیه راجعون!

این سوالی است در چند کلمه محدود، ‌اما پاسخ آن خیلی دامنه دار است. این پرسش به گونه های خیلی گسترده می تواند مطرح گردد. در واقع بسیاری از همه مسایل معاصر جهان اسلام در پیوند های مستقیم و غیر مستقیم به این پرسش و پاسخ آن شکل می گیرد.
این سوال اما می تواند برای بخش بزرگی از عالم اسلام این گونه مطرح می گردد که قدس چگونه باز خواهد گشت؟... پرسش نخست بیشتر در حوزه بزرگ تراز عالم اسلام مطرح می گردد، طی آن پرسش است که  می توان جوانب مختلف قضیه را در مقیاس بسیار وسیع، وبا نگره های متفاوت از هم  مطرح نمود.
آنانی که در قضیه ربودن فلسطین و امحای قدس مرتبط و شریک بوده اند مسلما که در این همه زمان راه های پاسخ مثبت به سوال اول را مسدود نموده اند. فرض پاسخ منفی آن، کابوسی است که مسلمانان از آن وحشت دارند وهمواره از رویارویی با آن  طفره رفته اند. واضح است که اگر ما در پی پاسخ مثبت آن هستیم، و می گوییم: بلی قدس برخواهد گشت، در همین جا موضع گیری های مشخصی عرض وجود می کند. در این جا دقیقا خطوط سرخ و آبی قد می کشد  و حساسیت های زیادی را در پهنه بزرگ عالم معاصر ایجاد می کند. زیرا زمانی که این باور داشته باشیم، یعنی بگوییم که قدس باز آمدنی است، باید به فلسفه های زیادی که از دیر باز در عالم معاصر برای تلقین نفی قدس از پهنه جهان اسلام شکل گرفته است، بجنگیم و غیر علمی بودن منطق فلسفه های کذایی را با ابزار علم و عمل ثابت بسازیم.  استدلال برای این که قدس هنوز در قاموس اسلامی واژه ای است با مسمای زنده و با مدلول معنا دار و قابل تشخیص برای فهم عمومی زمان، در جهان معاصر با همه پیچیدگی های دور و نزدیک آن خیلی مسئله آفرین و هزینه خواه می باشد.
با توجه به نگره های اسلامی، وبا درس عظیم از تاریخ اسلامی، دید گاه نخست از قطعیات و ثوابت اندیشه و تفکر جهان اسلام در گذشته، حال وآینده است. اما این قطعیت در باورمندی و اعتقاد به باز آمدنی بودن قدس شریف و فلسطین، به خودی خود ما را به پرسش بعدی رهنمون می گردد. و از بحث عقلایی بودن بازگشت قدس به یک قدم فرو تر ما را می آورد که همان  ابزار این «باز آوری» را با ید به بحث گرفت.
بحث روی ابزار  بازیابی قدس شریف، چیزی است که توانسته است تا درکنار دیگر عوامل، زمان را از دست مسلمانان بگیرد وقدس را بیشتر ازهمه وقت زمین گیر نماید.
اگر این قضیه را به صورت میدانی به کنکاش بگیریم این گونه به آن نگاه می کنیم که کشور های اسلامی در اتفاق نظر برچار چوب به دست آوردن قدس، اختلاف نظر شدیدی از خود نشان داده اند. این اختلاف نظر را به گونه های متفاوت از هم می توان به بحث وبررسی گرفت. به گونه مثال کم نیستند کشور ها وسازمان های اسلامی ای که پیوسته ساختار باز آوردن قدس شریف را از دریچه دپلوماسی از نوع غیر فعال آن، به مطالعه گرفته اند. این جماعت با این منطق ویژه خود، دل به دریافت راه وچاره از همان مراکز اقتدار سیاسی قدرت های استکباری بسته اند که آن محورهای قدرت،  در ضایع شدن قدس شریف از دست مسلمانان نقش ایفا نموده اند - نگاه کنید به پالیسی های اکثریت کشورهای اسلامی پیرامون فلسطین در پنج دهه اخیر-. درست، به این جماعت تنها چیزی که می توان گفت این است که وزیر خارجه انگلیس – بلفور-  آن گونه که فکرمی شود، آدمی ساده لوح نبود که در کاخ ویست منستر لندن تصمیمی برای ایجاد کشور قومی یهود درفلسطین بگیرد ولی آن اراده بعدا در باغ قصر سفید و استراحت گاه کمپ دیوید، توسط شرکای کهنه کار وسوگند خورده آنان  نقض گردد.  پس با این گروه که هنوز هم اسیر این فکر اند که گویا این مار از همان سوراخی که بیرون شده دوباره در اثر دم ودعای مارگیر ماهرش- انگلستان، آمریکا وشرکا -  به همان سوراخ برخواهدگشت، کاری نمی توان ازپیش برد مگر این که بگوییم این اندیشه همان رویا های شیرینی است، اما دردل شب تابستان که خیلی زود نا پدید خواهد شد و از آن تعبیری پدید نخواهد آمد.
گروهی که از این گونه طرز فکر که در بالا ازآن نام گرفته شد، جماعتی اند که برای بازیابی قدس شریف وفلسطین رو به جهان اسلام دارند. این گروه صادق تراز آن اند که نسبت به آنان گمان گمراه کننده ای حدس زده شود. تنها اما چیزی که در این گروه دیده می شود همانا ازدست دادن وقت توسط آنان است که به‌آن بهای لازم نمی دهند. این جماعت را باید به آن مردم ماهیگیر تشیبه نمود که با تور خود در برکه ای تهی در انتظار ماهیان کوچیده، روز سپری می کنند ونه این که ماهی به دست او نخواهد آمد بلکه  برکه را گل آلود کرده و خود را شام ها عصبی، پوسیده وریخته یافته و دراین راه به روش گوسفندی (این تعبیر دکتر اقبال است) رفته و در پی رفته ها رفته وخود به سان داستانی غمبار در دل تاریخ گورمی شود. نتیجه ای در کار نیست و تنها این رفتن را برخود لازم دانسته اند..
یک گروه دیگری درپی این همه دشواری ها که تاریخ فلسطین شاهد آن بوده است، همان جماعتی است که گزینه آنان همانا صحبت نمودن با صهیونیست ها اما با زبان قابل فهم آنان است که همانا مقابله آمیخته با دستور اسلام است. این جماعت مشکلات زیادی را در راستای انتخاب  این راه دیده و با آن دست وگریبان بوده  است. این گروه است نام افراد آن که لیست به اصطلاح سیاه دشمنان اسلام را بلند وکوتاه می کند وهرازگاهی نام های مختلفی برآنان نهاده می شود. این جماعت است که بسا اوقات ازتحمل وحوصله قدرت های تسلط خواه جهان بیرون می شود.
گفتمان بازیابی قدس از دید این جماعت دراین نهفته است که نباید با رژیمی که خود به اثر فریب، خدعه وخیانت روی کارآمده است به ز بان مداهنت وچاپلوسی پیشامد شود. این رژیمی که قدس را غاصبانه درچنگال خونین خود داشته است، پیشه ای جز آدم کشی ندارد و همواره با استفاده از حیلت برای سرکوب نمودن حس آزادی خواهی مردم فلسطین به عمر ننگین خود ادامه داده است.  از نظر این جماعت تنها راه بازیابی قدس شریف همانا مقابله با نیروی دشمن با اندیشه جهادی است. این جماعت هیچ گاهی نخواسته  ونمی خواهد تابرود و برای دنیا مشکل بیافریند. اما این نیرو های استکباری عالم است که همواره دهن را برای بلعیدن همه هستی مسلمانان باز نموده است. پس چه راه دیگری نرفته مانده است که برای مسلمانان بتواند تا حیثیت ریخته آنان را در اثر غصب فلسطین اعاده نماید؟. این همان انتفاضه های ملت فلسطین بود که رژیم را تا حدی از جنون ولجام گسیخته گی به خود آورد و رژیم در اثر آن انتفاضه آماده به چیزی به نام سازش شد.
این گفتمان حقانیت خودرا به وجوه متعدد به اثبات رسانده است. همین جنوب لبنان ازجمله مناطقی بود که رژیم آن را بیش از بیست سال در تحت تصرف ظالمانه خود داشت. این تصرف و این حق کشی رژیم، جنوبی های لبنان را باورمند به این ساخت که تنها چیزی که می تواند این رژیم را وادار به پس دادن این سرزمین ها نماید، همانا انتخاب راه جهاد است و یگانه باز یابی سرزمین جنوب لبنان همان مقاومت مسلحانه است.
 از این منظر این جماعت راه درست رابرگزیدند وخوب به نتیجه رسیدند. جنوب لبنان بیست سال بعد از اشغال آزاد شد، غزه با مقاومت اسلامی مردم باشکوه ودلیر آن آزاد شد، اما این روند بازیابی زمین و برگشت فلسطین و نیز بازگشت بلندی های گولان هنوز هم درهاله ای از ابهام قرار دارد. از این رو به بسیارمشکل میتوان گزینش این راه را زیر سوال برد. درصورتی که ملت آزادی خواه لبنان و فلسطین در غزه تصمیم گرفتند، این حرکت نتیجه داد و به ثمر نشست اما زمانی که گفتگو های سازش، وقت و فرصت فلسطینی ها را درساحل غربی رود اردن ضایع ساخت، اکنون دور نمای آزادی فلسطین در این مناطق مبهم ومبهم تر به نظر می رسد.
طرفه این که اکنون گزینش راه مقابله بالمثل با صهیونیستها از دایره کوچک منطقه بیرون شده است. امروز یک اجماع بین المللی شکل گرفته است که تنها راهی که می تواند دست این آدم کشان را از امتداد این جنایت بازدارد، همان راه مقاومت است. این موضوع اکنون به یک امر مورد اتفاق بین المللی مبدل شده است. آن کشتی مرمره آبی دیگر یک کشتی به فراموش سپرده شده نیست، آن نه تن شهدا به سان کابوسی همواره از دل دریای مدیترانه بوم های نابودی رابرای آشیانه گرفتن بر برج وباروی درشرف ویرانی این فساد خانه «لانه رژیم صهیونیستی» فرا می خواند. این رژیم سفاک دیگر با کشتار در آن کشتی، آغاز گر حرکتی جهانی به سوی نابودی اسرائیل گردیده است.
در پیوند به این حرکت مقدس به سوی آزادی قدس بود که دبیر خانه (اتحادیه بین المللی امت واحده) تشکیل شد وهمه صاحبان اندیشه های سالم، معقول وخردمند عالم به این نتیجه رسیدند که می باید این روند ادامه یابد واین جریان به سوی حق طلبی حفظ شود واین صدای برخاسته ازدل شهدای کشتی مرمره آبی  باید امتداد یابد. چون واضح گردیده بود که دیگر این رژیم آن توانایی راندارد که بتواند این صدا را خفه کند. این رژیم دراثر آن حرکت اسلامی و اصلاحی که از سوی برادارن ترک ودیگر حق طلبان گیتی به عمل آمده بود خیلی دنیا را تکان داد ونیز با شهدایی که تقدیم گردید دیوار های حصار را از جا برکند وتوانست تا یک ملت را از شکنجه چندین ساله رهایی بخشد.
دبیر خانه این حرکت جهانی به این فیصله رسید تا این بار از پنج قاره این عالم باید حرکتی مقدس به سوی بیت المقدس به راه افتیده و مسیر طولانی را از همه گوشه های عالم به این مقصد بپیماید. بنا براین حسب یک فراخوان بین المللی از همه گوشه واطراف جهان به هزاران صدا در تایید این حرکت بلند شد وازهمه قاره های این عالم اشخاصی برای اشتراک دراین سفر طولانی وآمیخته با انواع خطر لبیک های زیادی رسید. از آمریکا، اروپا، آسیا، افریقا، آسیا و اقیانوسیه وشرق دور انسان های زیادی به این هدف اشتراک دراین مارش بین المللی آمدند. گروه های داوطلب با هزینه های شخصی شان آماده این سفر شدند. ازهمین رو دردبیرخانه این حرکت نام نویسی برای اشتراک دراین جریان آغازیافت.
آن گونه که نیک می دانیم دراین چنددهه اخیر افغانستان، نامی است که به بهانه های مختلف برسرزبان ها افتاده است. این کشور واین مردم دردنیا از سوی رسانه های غول آسای استکباری به تصویر های مختلفی کشیده شده اند. گاهی ازآنان ملتی که دربرابر روس ها ایستادگی کرده اند وازاین که غرب را از خطر کمونیزم نجات داده اند تحسین شده اند وزمانی نیز به نام های مختلفی خوانده شده اند. اما کم تر از فلسطین وافغانستان یکجا یاد شده است. از این رو این بار نوبت این رسیده بود که می باید افغانستان دین خود را دربرابر ملت فلسطین ادامی کرد. شورای فرهنگی حامیان قدس شریف و نهضت اسلامی افغانستان که همواره قضایای عالم اسلام و به خصوص موضوع فلسطین را دنبال می نماید، اعزام هیأتی از افغانستان را به غرض اشتراک دراین نهضت بین المللی اسلامی تصویب نمود که رهبری نهضت اسلامی وشورای فرهنگی حامیان قدس شریف آن را هدایت می نمود.  همین بود که این هیأت تصمیم به عزیمت  گرفت و سرموعد در تهران به جماعت بزرگ کاروان جهانی الی بیت المقدس پیوست. و از آنجا به سوریه و لبنان تا سرزمین های فلسطین با جمعی از آزاد اندیشان جهان پرچم افغانستان را در جمع کشورهای اشتراک کننده در این کاروان به اهتزاز در آوردند.
 تصویری که از این حرکت بین المللی می توان ارایه داد همانا وحدت کلمه ای است که این بار از حلقوم ادیان مختلف، نژاد های مختلف و زبان های مختلف بیرون می شد. چه؛ همه به زبان حال و قال می گفتند:
... صهیونیزم! نه!!!
ج. احمدی